جنگ ویتنام هم برای ایالات متحده و هم برای ویتنام هزینه بر بود.
برای ایالات متحده، شدیدترین جنگ بین سالهای 1965-1973 ادامه یافت. اما دخالت آمریکا به دهه ها قبل کشیده شد.
برای ویتنام، جنگ - که اغلب به عنوان جنگ دوم هندوچین یا جنگ آمریکا در ویتنام از آن یاد می شود - آخرین مورد از یک سری درگیری بود که حتی به عقب تر کشیده شد.
در مجموع، ایالات متحده خیلی بیشتر از چیزی که به دست آورده بود، از دست داد.
ژانویه 2023 پنجاهمین سالگرد پیمان صلح بود که به جنگ آمریکا در ویتنام پایان داد.
اما این فقط به نام صلح بود. جنگ بین ویتنام شمالی و جنوبی به مدت دو سال ادامه یافت تا اینکه هدف آمریکا در زمان جنگ - یک دولت مستقل غیرکمونیستی در ویتنام جنوبی - از بین رفت.
در سال 1975، ویتنام شمالی جنوب را شکست داد و کشور را زیر پرچم خود متحد کرد.
این جنگ باعث شد ایالات متحده متزلزل و تجزیه شود. ویتنام ویران شد و زخم های آن هنوز به طور کامل التیام نیافته است.
اگرچه آمارها می توانند تا حد زیادی هزینه های واقعی جنگ را نشان دهند، اما می توانند بر مقیاس آنها تأکید کنند.
هزینه های جنگ
یادبود جنگ در هانوی ویتنام به مردان و زنان ویتنامی که در جنگ دوم هندوچین جنگیدند اختصاص دارد.
ایالات متحده
واشنگتن تقریباً 2 میلیون آمریکایی را فراخواند و بیش از 58000 نیروی نظامی جان باختند یا مفقود شدند . بسیاری دیگر با مجروحیت جسمی و روانی به خانه بازگشتند.
در حالی که بسیاری از کهنه سربازان خود را با زندگی غیرنظامی وفق دادند، برخی دیگر با بی خانمانی، اثرات درازمدت سلامت، اعتیاد به مواد مخدر، اعتیاد به الکل، و عدم حمایت جامعه و دولت دست و پنجه نرم کردند.
هزینه جنگ حدود 1 تریلیون دلار (به دلار 2019) بود که به تورم مارپیچ آن دوره کمکی نکرد.
و هزینه های مالی جنگ به همین جا ختم نشد. مزایای غرامت به جانبازان و خانواده های آنها سالانه به حدود 22 میلیارد دلار می رسد.
ویتنام و آسیای جنوب شرقی
تقریباً دو میلیون غیرنظامی ویتنام شمالی و جنوبی کشته شدند . غیرنظامیان در مواقعی به عمد توسط هر دو طرف کشته شدند، مانند کشتار مای لای.
در میان کسانی که جنگیدند، تقریباً 1100000 جنگجوی ویتنام شمالی و شورشیان ویتنام جنوبی کشته شدند. در میان ارتش ویتنام جنوبی، حدود 200000 تا 250000 کشته شدند.
مین های منفجر نشده و سایر انفجارها از پایان جنگ تاکنون بیش از 40000 نفر را کشته اند .
در لائوس همسایه، "به شدت بمباران شده ترین کشور جهان" حدود 200000 نفر کشته شدند. در کامبوج، 100000 نفر در جنگ و میلیونها نفر دیگر در پیامدهای آن کشته شدند.
عامل نارنجی
کهنه سربازان آمریکایی و مردم در ویتنام به دلیل استفاده ارتش ایالات متحده از عامل نارنجی همچنان از عوارض سلامتی طولانی مدت رنج می برند.
عامل نارنجی یک ماده شیمیایی سمی است که ارتش از آن برای پاکسازی بوته ها، برگ ها و سایر گیاهان استفاده می کند و اغلب به عنوان پوشش توسط شورشیان و سایر نیروهای دشمن استفاده می شود.
همچنین محصولاتی را که غذای دشمن را تامین می کرد، از بین برد. اما بسیاری از این زمین های کشاورزی غذای غیرنظامیان را نیز تامین می کرد.
مناطقی در ویتنام وجود دارند که همچنان آلوده هستند .
و ویتنام می گوید میلیون ها نفر از سرطان های مربوط به عامل نارنجی و سایر مواد شیمیایی رنج می برند.
تا به امروز، این اثرات به شکل اختلالات مادرزادی از نسلی به نسل دیگر منتقل می شود.
پناهندگان و بازآموزی
جنگ داخلی کشور در سال 1975 به پایان رسید. اما ترس و خشونت، به ویژه برای کسانی که در جنوب بودند، همچنان ادامه داشت. در سالهای پس از جنگ، میلیونها نفر کشور را ترک کردند - نزدیک به 800000 نفر با قایق فرار کردند. چنین سفرهایی اغلب خطرناک بودند و برخی از آنها جان سالم به در نمی بردند.
برخی از این پناهندگان آمدند تا ایالات متحده را خانه بخوانند.
اگرچه بسیاری در ایالات متحده احساس می کردند که آمریکا موظف به استقبال از پناهجویان ویتنامی است، برخی دیگر تمایلی به باز کردن درهای مهاجرت نداشتند. کسانی که در آمریکا مستقر شدند گاهی با تعصب و تبعیض مواجه می شدند.
کسانی که در ویتنام ماندند با مجازات دولت کمونیستی مواجه شدند. افسران، سربازان و شهروندان سابق ویتنام جنوبی به به اصطلاح «اردوگاههای بازآموزی» فرستاده شدند، که زندانهایی شبیه به سیستم گولاگ اتحاد جماهیر شوروی بودند.
در آنجا کارهای سخت را انجام دادند. برآوردها در مورد تعداد زندانیان متفاوت است. برخی آن را 500000 و برخی دیگر می گویند 1 میلیون.
پس چرا جنگ ویتنام اتفاق افتاد?
علل جنگ ویتنام همچنان مورد مطالعه و بحث قرار می گیرد.
برخی می گویند جنگ یک تراژدی اجتناب ناپذیر بود. برخی دیگر می گویند سیاست گذاران آمریکایی تصمیمات بد و در عین حال با نیت خوبی گرفتند. با این حال، برخی دیگر می گویند آمریکا نیات امپریالیستی داشت.
احتمالاً در مورد تنها و قطعی ترین علت اتفاق نظر وجود نخواهد داشت.
اما نگاه به گذشته به عواملی که در جنگ نقش داشته اند می تواند به سیاست گذاران و شهروندان در ایالات متحده و جاهای دیگر کمک کند تا با شفافیت بیشتری در مورد مسائل جنگ و صلح فکر کنند و از تکرار جنگ های مشابه ویتنام جلوگیری کنند.
ایدئولوژی
جنگ سرد تا حد زیادی یک درگیری ایدئولوژیک بین ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی بود.
یک طرف لیبرالیسم بود. و از سوی دیگر، کمونیسم وجود داشت.
آزادی خواه
آمریکا و حامیانش میخواستند جهان از ایدههای فردگرایی و سرمایهداری بازار آزاد برخوردار شود.
کمونیسم
اتحاد جماهیر شوروی و حامیان آن می خواستند جهان دارای ایده های حقوق جمعی و سوسیالیسم باشد.
برخورد ایدئولوژی ها
این دو ایدئولوژی راه حل های متفاوتی برای سازماندهی جامعه ارائه کردند. با افراط در آنها، فضای کمی برای همزیستی هر دو وجود داشت.
غیورترین حامیان هر یک فکر می کردند که جهان در نبردی گرفتار شده است که در آن فقط یک نفر می تواند برنده باشد. این لنز حاصل جمع صفر رویکرد آمریکا به امنیت ملی را در طول جنگ سرد - به ویژه در سال های اولیه آن - تعریف کرد.
اگر منصف باشیم، دلایل خوبی برای نگرانی ایالات متحده در مورد گسترش کمونیسم وجود داشت - اتحاد جماهیر شوروی و چین کشورهای خودکامه وحشی بودند.
اما تمرکز بیش از حد بر این تقابل، نادیده گرفتن دیگر پویایی های جهانی را آسان می کند
ناسیونالیسم
ناسیونالیسم - این باور که مردم با فرهنگ ها، تاریخ ها، سنت ها و ارزش های مشابه باید جامعه خود را تشکیل دهند و بر خود حکومت کنند - ممکن است یک نیروی ایدئولوژیک به همان اندازه یا مهمتر در ویتنام بوده باشد.
ناسیونالیسم اغلب در تقابل با چیز دیگری - در این مورد، امپراتوری - ظاهر می شود.
سیاست جهانی در این زمان تنها با رقابت آمریکا با اتحاد جماهیر شوروی تعریف نمی شد.
جهان نیز دوره استعمار زدایی را پشت سر گذاشت.
کشورهای اروپای غربی - که بیش از حد از منابع دو جنگ جهانی تهی شده بودند - برای حفظ تسلط خود بر امپراتوری های خارج از کشور تلاش کردند. در برخی موارد، این انتقال نسبتاً مسالمت آمیز بود.
در موارد دیگر، کشورهایی مانند فرانسه سعی کردند کنترل خود را از طریق زور حفظ کنند.
از دیدگاه آمریکا، ویتنام مبارزه با کمونیسم بود.
اما از منظر ویتنام، جنگ تا حدی ادامه یک مبارزه ضد استعماری بود که حداقل تا مقاومتش در برابر امپریالیسم فرانسه ادامه داشت.
Anti-Imperialism
در پایان دهه 1800، فرانسه کنترل قلمرویی در جنوب شرقی آسیا را به دست آورد که به آن هندوچین فرانسوی میگویند. اما مخالفت دم کرد.
استقلال ویتنام یکی از نگرانی های اصلی نگوین سین کونگ بود که بعدها هوشی مین نام گرفت.
مین درگیر اهداف ضد استعماری و سوسیالیستی بود.
او در سال 1919 در کنفرانس صلح پاریس پس از جنگ جهانی اول برای حقوق مدنی ویتنامی ها درخواست داد.
کنفرانس جهانی را ترویج کرد که در آن ملت ها به تازگی حق داشتند خودشان را اداره کنند. اما درخواست های مین نادیده گرفته شد.
مین به دنبال خودمختاری و استقلال ویتنامی ها بود. او از انقلاب روسیه الهام گرفت و یکی از اعضای موسس حزب کمونیست فرانسه بود.
در سال 1941، هوشی مین سازمان ویت مین را تأسیس کرد که در جنگ جهانی دوم با اشغال هندوچین توسط ژاپن مبارزه کرد. ویت مین ایدئولوژی کمونیستی را با توسل به هویت ملی ویتنامی آمیخت.
در هرج و مرج ناشی از تسلیم ژاپن، ویت مین برای مدت کوتاهی یک دولت مدنی در ویتنام ایجاد کرد - جمهوری دموکراتیک ویتنام (DRV).
این خیلی طول نکشید
فرانسه کنترل ویتنام جنوبی را به دست آورد و ویت مین ها در شمال از قدرت بیرون رانده شدند. اما ویت مین مقاومت کرد.
از سال 1948 تا 1954، فرانسه در جنگ فرانسه و هندوچین یا جنگ اول هندوچین شرکت کرد تا کنترل ویتنام را دوباره به دست آورد. ویت مین در نهایت فرانسه را در نبرد اقلیمی Dien Bien Phu شکست داد.
تعهد رو به گسترش آمریکا
زمانی که نیروهای فرانسوی در Dien Bien Phu علیه ویت مین ها درگیر شدند، آمریکا خود را متعهد به شکست کمونیسم ویتنامی کرده بود.
در زمان روسای جمهور هری ترومن و دوایت آیزنهاور، ایالات متحده حداقل نیمی از جنگ فرانسه را تامین مالی کرد. اما آمریکا همیشه آنقدر از جاه طلبی های امپریالیستی فرانسه حمایت نکرده بود.
از دوستان گرفته تا دشمنان. افسران OSS آمریکایی در کنار نیروهای مقاومت هوشی مین و ویت مین ایستاده اند.
قبل از ریاست جمهوری ترومن، دولت روزولت در حمایت از جاه طلبی های امپراتوری فرانسه تردید داشت. آمریکا ویت مین ها را در مبارزه با ژاپن مسلح و آموزش داد و امپریالیسم فرانسه با اهداف جنگی روزولت که خواستار بازارهای باز بود، مخالفت کرد.
دولت روزولت همچنین از آینده نگری برخوردار بود تا متوجه شود که ناسیونالیسم ویتنامی عمیق است - هر تلاشی برای برقراری مجدد نفوذ فرانسه منجر به یک جنگ ویرانگر خواهد شد.
پس چه چیزی تغییر کرد؟
کمونیسم در مارس
در اواخر دهه 1940 و اوایل دهه 1950، به نظر می رسید که اتحاد جماهیر شوروی بر سیاست بین الملل تسلط داشته باشد و کمونیسم در سراسر اروپا و آسیا در حال حرکت بود.
1949 - همسایه ویتنام، چین، تحت کنترل کمونیست ها قرار گرفت. 💥
1949 - اتحاد جماهیر شوروی اولین بمب A خود را زودتر از حد انتظار آزمایش کرد و ترس از حقارت نظامی ایالات متحده را تقویت کرد. 💥
1950 - کره شمالی کمونیست به کره جنوبی حمله کرد. 💥
در همین حال، کمونیسم در خود فرانسه در حال افزایش بود. مقامات ایالات متحده می ترسیدند که پیروزی ویت مین در ویتنام موقعیت کمونیست ها را در فرانسه تقویت کند.
دوبرابر کردن
پس از شکست فرانسه در جنگ اول هندوچین، ویتنام به دو کشور تقسیم شد که در موازی هفدهم تقسیم شد.
در حالی که DRV در شمال حکومت می کرد، جمهوری ویتنام (ROV) در جنوب حکومت می کرد.
این قرار بود موقتی باشد.
ویتنام شمالی و جنوبی با برگزاری انتخابات آزاد برای تصمیم گیری در مورد آینده یک ویتنام متحد موافقت کردند.
انتخابات هرگز نیامد.
نتیجه پیش بینی شده آنها برای دولت تحت حمایت ایالات متحده در سایگون نوید خوبی نداشت.
جانشین ترومن، دوایت دی. آیزنهاور، واگن آمریکا را به یک دولت ویتنام به ریاست انگو دین دیم، که فاقد حمایت گسترده بود، رساند.
دیم یک متحد چالش برانگیز برای واشنگتن بود.
دیم فاسد و سرکوبگر بود - و اینکه دولت او بودیسم را در کشوری که 80 درصد بودایی داشت سرکوب کرد کمکی نکرد.
دیم از ایجاد بسیاری از اصلاحات خودداری کرد، که ایالات متحده امیدوار بود نارضایتی از رژیم او را کاهش دهد.
تا زمانی که جان اف کندی ریاست جمهوری را بر عهده گرفت، پیشرفت کمی در سرکوب شورش ویتنام جنوبی حاصل شده بود.
برای شنیدن کلیپی از JFK در توضیح رویدادهای کودتا، روی دکمه پخش بالا کلیک کنید.
تحت هدایت جی اف کی، ایالات متحده از کودتا در ویتنام جنوبی حمایت کرد که جان دیم را گرفت.
جنگ داخلی
بسیاری به شورش رو به رشد جنوب، که توسط جبهه آزادیبخش ملی (NLF) سازماندهی شده بود، هجوم آوردند - احتمالاً شنیده اید که از این شورشیان به عنوان ویت کنگ یا VC یاد می شود.
NLF که در سال 1960 تأسیس شد، توسط دولت ویتنام شمالی، که اتحاد جماهیر شوروی و چین از آن حمایت می کردند، حمایت می شد.
بسیاری از کسانی که به NLF هجوم آوردند کمونیست بودند. اما توجه به این نکته نیز مهم است که بسیاری از کسانی که به دلایلی غیر از تبعیت از کمونیسم به دولت دیم پیوستند، مخالفت کردند.
چکمه های آمریکایی روی زمین
دولت آیزنهاور تجهیزات نظامی و کمک های اقتصادی به دیم داد. تا زمانی که او دفتر را ترک کرد، 700 سرباز آمریکایی در ویتنام جنوبی حضور داشتند.
دولت کندی همچنین کمک نظامی آمریکا به ویتنام جنوبی را تسریع کرد. تا پایان سال 1963، نزدیک به 16000 مستشار نظامی و نیروهای ویژه ایالات متحده در این کشور بودند که اغلب به مأموریت های جنگی با ارتش جمهوری ویتنام جنوبی (ARVN) می رفتند.
مفروضات استراتژیک
تحولات جنگ سرد واشنگتن را نگران کرد.
اما این لزوما به این معنی نیست که ایالات متحده باید خود را متعهد به ویتنام جنوبی و شکست کمونیسم ویتنامی کند.
تعهد روزافزون آمریکا و تشدید نهایی جنگ ویتنام از طریق جهان بینی و فرضیات سیاستگذاران فیلتر شد.
در پاسخ، آنها با هم استراتژی هایی را برای تمرکز توجه خود طراحی کردند.
اما منتقدان استدلال می کنند که این امر قضاوت آنها را مخدوش کرد.
مهار
در اوایل جنگ سرد، تمرکز اصلی آمریکا بر اروپا بود. استراتژی آن مهار بود - آمریکا از گسترش بیشتر شوروی جلوگیری می کرد.
تلگرام طولانی جورج کنان دیپلمات آمریکایی و دکترین ترومن بیان اولیه مهار بود. در این نسخه ها، کمک های اقتصادی و مالی ابزار اصلی آمریکا خواهد بود.
اما پس از پیروزی کمونیسم در جنگ داخلی چین و آزمایش بمب A اتحاد جماهیر شوروی، وزارت امور خارجه ترومن نسخه گستردهتری از مهار ساخت.
آنها یک سند سیاستی تأثیرگذار به نام NSC-68 تهیه کردند. اگرچه تنها برخی از توصیه های سیاستی آن اجرا شد، مفروضات آن باقی ماند.
کمونیسم یکپارچه
پیشرفتهای کمونیستی توسط اتحاد جماهیر شوروی هدایت شد که طرحهای بزرگی برای تسلط بر اوراسیا و منزوی کردن ایالات متحده از نظر نظامی و اقتصادی داشت.
هر زمان که بحرانی پدید آمد، آمریکا باید برای مبارزه با کمونیسم آماده شود. عدم انجام این کار اعتبار آمریکا را به خطر می اندازد.
اگر کشورها نسبت به تعهدات آمریکا تردید کنند، ممکن است کمونیست ها جسورتر شوند و متحدان تصمیم بگیرند که با چین و اتحاد جماهیر شوروی صلح کنند.
تئوری دومینو
دولت آیزنهاور یک بازی بزرگ در مورد عقب نشینی کمونیسم صحبت کرد و بر نیاز آمریکا برای کاهش ردپای نظامی خود تاکید کرد. با این حال، آیزنهاور، مانند ترومن، درگیر محدودیت بود.
برای آیزنهاور، توقف ویت مین فقط برای حفظ ویتنام از سقوط به کمونیسم حیاتی نبود. برای جلوگیری از افتادن تمام آسیای جنوب شرقی به دست «قرمزها» حیاتی بود.
همانطور که آیزنهاور در سال 1953 بیان کرد:
شما یک ردیف دومینو راه اندازی کرده اید، اولین مورد را می کوبید، و آنچه برای آخرین اتفاق می افتد این است که مطمئن باشید خیلی سریع از بین خواهد رفت... از دست دادن هندوچین، برمه، تایلند، شبه جزیره و اندونزی به دنبال آن.
آیزنهاور آنچه را که تئوری دومینو نامیده می شود توضیح داد.
موفقیت کمونیسم در ویتنام تأثیر موجی در سراسر آسیای جنوب شرقی خواهد داشت.
کمونیست هایی که در لائوس، کامبوج و تایلند جای پا داشتند، تقویت خواهند شد.
بلافاصله پس از آن، شرکای اصلی آمریکا در اقیانوس آرام - فیلیپین، ژاپن، استرالیا و نیوزیلند - در معرض خطر قرار خواهند گرفت. آمریکا از نظر نظامی و اقتصادی از آسیا منزوی خواهد شد.
در واقع، این یک موقعیت ژئوپلیتیکی خطرناک خواهد بود. با این حال، مقامات آمریکایی ممکن است به مسائل نگاه اشتباهی داشته باشند.
ضد شورش و ملت سازی
بسیاری از مقامات ایالات متحده نگران بودند که کشورهای در حال توسعه به ویژه در برابر کمونیسم آسیب پذیر باشند. یکی از دیدگاههای تأثیرگذار در واشنگتن معتقد بود که کشورها کم و بیش مقدر هستند که در مسیری مشابه ایالات متحده و اروپای غربی مدرن شوند.
این مسیر اغلب هموار نبود. با توسعه کشورها، زندگی و جوامع مختل شد. مسیر مدرنیته را می توان با شورش هایی که توسط کشورهای خارجی مانند ویتنام شمالی، چین و اتحاد جماهیر شوروی هدایت می شوند، پرتاب کرد.
در واقع، FLN توسط این کشورهای خارجی حمایت می شد. و هنگامی که نیکیتا خروشچف، نخست وزیر شوروی، خواستار جنگ های «رهایی ملی» شد، به این درک کمک نکرد.
اما این فرضیات دو پیامد مهم داشت:
آمريكا رويكرد واحدي براي ملتسازي در پيش گرفت كه سعي در پيوند نهادهاي سياسي، اقتصادي و نظامي به سبك غربي داشت، بدون اينكه فرهنگ، سياست و سنتهاي محلي ويتنام را كاملاً در نظر بگيرد.
ایالات متحده و ویتنام جنوبی از ارتش به عنوان ابزاری صریح در تلاش های ضد شورش خود استفاده کردند.
Johnson Escalates
ما قرار نیست پسران آمریکایی را نه یا ده هزار مایل دورتر از خانه بفرستیم تا کاری را انجام دهند که پسران آسیایی باید برای خودشان انجام دهند.
- رئیس جمهور لیندون بی. جانسون، 26 اوت 1964
با وجود این وعده تبلیغاتی، جانسون جنگ را در سال 1965 تشدید کرد.
در آن سال، واشنگتن نیروهای رزمی را در ویتنام جنوبی مستقر کرد و عملیات بمباران بزرگی را در شمال انجام داد.
جانسون به همراه بسیاری از مشاوران سیاست خارجی کندی، وارث باتلاق ویتنام که به سرعت رو به وخامت بود، پس از ترور جی اف کی در سال 1963 به ارث برد. جانسون همچنین جهان را با همان تفکر جنگ سرد مانند اسلاف خود می نگریست.
بسیاری در دولت جانسون فکر میکردند که نمایشهای زور فزایندهای که هر کدام دردناکتر از گذشته بود، لازم بود تا ویتنام شمالی و FLN دست از کار بکشند.
جانسون نمی خواست به عنوان رئیس جمهوری که ویتنام را از دست داد شناخته شود. فراتر از رویدادهای ویتنام، جانسون در داخل نیز تحت فشار بود تا اقدام کند.
نرم در برابر کمونیسم
LBJ یکی از اعضای حزب دموکرات بود. دموکرات ها به عنوان "نرم نسبت به کمونیسم" برچسب خوردند - اتهامی که به دوران دولت ترومن برمی گردد.
هنگامی که چین در سال 1949 به دست کمونیست ها افتاد، قانونگذاران آمریکایی مانند سناتور جوزف مک کارتی دولت ترومن را به "از دست دادن چین" متهم کردند. دموکرات ها باید در دفاع سختگیرانه عمل کنند تا از این گونه انتقادات منحرف شوند.
نجات جامعه بزرگ
پس از انتخاب مجدد، جانسون به دنبال اجرای انجمن بزرگ خود بود - برنامه های اجتماعی برای کاهش فقر و گسترش حقوق به مردم آمریکا. محافظه کاران مالی و دموکرات های محافظه کار منتقد این سیاست ها بودند.
اگرچه ویتنام در نهایت جامعه بزرگ را نابود خواهد کرد، اما تشدید نکردن جنگ در ویتنام ممکن است آن را نیز نابود کرده باشد. به عبارت دیگر، اگر جانسون نسبت به کمونیسم نرم ظاهر میشد، مخالفت با ریاست وی در کنگره آمریکا آنقدر قابل توجه بود که برنامههای اجتماعی جانسون محکوم به تصویب هرگز نخواهد بود.
انجام دهیم
روابط ایالات متحده و ویتنام پس از جنگ ویتنام تا سال ها متشنج باقی ماند، زیرا آمریکا تحریم تجاری را اعمال کرد، که تا زمانی که ایالات متحده روابط خود را در سال 1995 عادی کند ادامه خواهد داشت. امروز ویتنام و ایالات متحده شرکای اقتصادی مهمی هستند.
همانطور که در مورد جنگ ویتنام و درسهای آن برای سیاست خارجی آمریکا امروز فکر میکنید، ارزش بررسی هشت سوال اصلی دکترین پاول را نیز دارد.
به نام رئیس سابق ستاد مشترک ارتش و وزیر امور خارجه، کالین پاول، که در جوانی در ویتنام خدمت می کرد، در هنگام اعزام ارتش ایالات متحده به جنگ باید به این سؤالات دقت کرد:
نظر دهی
این درس به من کمک کرد تا این موضوع را بهتر یاد بگیرم.