مصاحبه اختصاصی با پشتانه دورانی

سلام، من پشتانه دورانی، یک فعال اجتماعی و سیاسی هستم. من از انجام دادن سه کار بسیار لذت می‌برم: نوشتن، گذراندن عصر‌ها با مادرم و بیشتر از همه کار کردن در مناطق روستایی افغانستان.

من برای Learn Afghanistan کار می‌کنم. ما تلاش می‌کنیم که با راه‌حل‌های هوشمندانه آموزش و بهداشت را در مناطق روستایی افغانستان قابل دسترس‌تر کنیم.

چه چیزی شما را به دنبال این حرفه سوق داد؟ چه راهی را انتخاب کردید تا به این سمت کاری رسیدید؟

من یک شخص خودآموز هستم و دوست دارم که خودم بیاموزم. وقتی کم سن و سال بودم فکر می‌کردم آموزش برای هر دختری قابل دسترس و رایگان است. وقتی بزرگ‌تر شدم متوجه شدم که مسائلی مانند عادت ماهانه یا کمبود آب می‌توانند یک دختر را از تحصیل باز دارد.

اکنون چه اهداف و پروژه‌هایی برای شما ارزشمند هستند؟

پروژه ثریا همیشه در قلبم جای خواهد داشت. آموزش و سواد آموزی بسیار مهم هستند. من به آموزش و پرورشی بها می‌دهم که به ما کمک می‌کند که به یک شهروند مسئولیت پذیر و مستقل تبدیل شویم.

دستگاه آموزش و پرورشی ما باید بر روی آزاد کردن ذهن کار کند، اما به جایش دانش‌آموز را از یک چهارچوب از قبل تعیین شده می‌گذراند. من می‌خواهم چنین ساختاری را به چالش بکشم. همه دختران جوان باید فرصت رهبری و هدایت کردن را داشته باشند. اگر این طور نیست، احتمالا راه را اشتباه رفته‌اییم و باید اصلاحات لازم را انجام دهیم تا شرایط مناسب برای ایفای نقش رهبری توسط دختران در جامعه فراهم شود.

چه کسانی الهام بخش شما شده‌اند؟

ملکه ثریا

گوهرشاد بیگوم

ملالی میوندی

زرغونه انا

نارو انا

وراگنه لونی

و فهرست ادامه دارد! حتی می‌توانم ملکه الیزابت را در ابتدای لیست بگذارم. ماشاالله ایشان قدرت طبیعی خاصی داشتند.

بزرگترین چالش‌ها در حوزه کاری برای شما چه بوده است؟

حرف زدن درباره این موضوع کمی برای من دشوار است اما با گذر زمان آن را پذیرفته‌ام. فکر می‌کنم بزرگترین چالش برای هر شخص باور داشتن خود و اهداف‌اش است. من روزهایی را به یاد می‌آورم که هیچکس به جز پدر و مادرم به من باور نداشت. اما امروزه دوستان و خانواده‌ای دارم که از اهدافم حمایت و پشتیبانی می‌کنند و باعث پیشرفت من می‌شوند.

در مورد زمانی که اشتباه بزرگی کردید صحبت کنید. چگونه از پسش برآمدید؟

من اشتباهات زیادی می‌کنم (مانند غذای ناسالم خوردن یا کم ورزش کردن، حدس میزنم این مشکل اکثریت نسل جدید است). فکر می‌کنم بزرگ‌ترین اشتباهم این بود که در مقطعی مسئولیت‌های بسیاری را پذیرفتم چون فکر می‌کردم که توانایی‌اش را دارم اما نتیجه‌اش شد خستگی مفرط. من یاد گرفتم که نیاز به فرصت برای استراحت دارم تا بتوانم به صورت بهینه و موثر فعالیت کنم. من یک یا دو روز از هفته را به خودم اختصاص می‌دهم تا بتوانم کمی به خودم بپردازم. برای مثال به پیاده‌روی می‌روم، کتاب می‌خوانم و هفته‌ای که گذشت را هضم کنم.

دوست دارید در چه مهارت‌هایی پیشرفت کنید؟

من تمایل دارم که مسائل مالی‌ خود را بهتر مدیریت کنم. رهبر و پیشرو بودن نیازمند مدیرت مالی عالی است و من در این زمینه خیلی خوب نیستم. به همین خاطر شروع به یادگیری بیشتر درباره این مبحث کرده‌ام. من همچنین از بایت‌های رومی برای فهم بهتر مسائل مالی جهان استفاده می‌کنم.

آیا می‌توانید از وقتی که نظرتان را عوض کردید یک مثال بزنید؟

خانواده من در کسب و کار پرورش انگور در ۱۵۰ سال گذشته بوده است، و امسال ما به سمت کشت گندم تغییر جهت دادیم. می‌دانم که این مستقیما جواب شما را نمی‌دهد اما گاهی اوقات در کسب و کار، رهبری و مدیریت، شما باید تصمیمات سختی بگیرید حتی اگر به این معنی باشد از چیزی که خیلی دوست دارید و نمیتوانید ازش بگذرید، دل بکنید. بعضی وقت‌ها عوض کردن نظر و مسیر خود ضروری است.

چه پیشنهادی به دختران و پسران امروز می‌دهید؟

اگر فکر می‌کنید راه‌کار یک مسئله و مشکل را دارید، بهش ایمان داشته باشید. به خود باور داشته باشید چون ابتدا باید از خودتان شروع کنید. من اعتقاد راسخ دارم که برای رشد و موفقیت باید دور و بر آدم‌هایی بود که بر روی راه‌کار به جای خود مشکل تمرکز می‌کنند، بود. خصوصا به دختران توصیه می‌کنم که آن یکی دو نفری که انرژی منفی در زندگی‌شان می‌آورند را کنار بگذارند. شما به ایشان نیازی ندارید. در عوض وقت خود را با افراد مهربان و خندان بگذرانید.

موثرترین توصیه کاری که تا کنون به شما داده‌ شده چیست؟

آهسته‌تر پیش برو. من یک آموزنده تند و تیز هستم و سریع جلو میروم. می‌خواهم همه روستاها را در یک روز به شبکه جهانی متصل کنم... فقط اگر منابع کافی بود! اکثر کسانی که از آن‌ها تاثیر می‌گیرم به من می‌گویند که آهسته‌تر برو. به من گفته‌اند که برای ماراتون که نمی‌دوی! من با جوامعی سروکار دارم که نیازهایشان با کشورهای دیگر بسیار تفاوت دارد و به همین خاطر باید حقیقت را پذیرفت. حالا به پیشرفت تدریجی باور دارم و دانستن پیشینه کسی که با او کار می‌کنم را به ارائه ارقام ترجیح می‌دهم (ترجیح کیفیت بر کمیت). من می‌خواهم به مدرسه رفتن حتی یک دختر و یادگیری چیزی از کتابخانه رومی را جشن بگیرم.